- ۱ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر
- ۱ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر
- ۲ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر
- ۲ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر
- ۱ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر
میتونه از من یه قهرمان و پهلوون بسازه،، دائما میگفت تو بابقیه فرق داری تو
استعداد عجیبی تو رزمی داری، انگار رزمیکار به دنیا اومدی،،برای محک زدنم بلاخره
اسممو داد برای مسابقات، اولین مسابقم بودو استرس داشتم، تا بحال تو فضای شلوغ و پرجمعیت وسط میدون مبارزه نرفته بودم، روز مسابقات رسید رفتیم داخل سالن برگزاری مسابقات، سروصدا وحشتناک بود، صدای دست و جیغ و تشویق گوش ادمو پاره میکرد، استرسم بیشتر شد، رفتیم نشستیم تا نوبتمون بشه،، اسمم خونده شد و رفتم رو تاتامی، حریفم از خوزستان بود، هیکلش بزرگتر و کشیده تر از من بود، داور سوت زد و مسابقمون شروع شد، ثانیهای اول بازی حریفم خم شد برای زدن ضربه، ک با یه ضربه ی رو پا به صورتش، مثل سیلی زدن، ناکوت شد و رو زمین افتاد، داور شمرد و نتونست پا بشه، برنده شدم، تشویقها تمومی نداشت،
اولین مسابقه ی عمرمو برنده شدم و منتظر مسابقه بعدی شدیم، حریف دوم و سوموچهارممم بردم و اول شدم،
این قهرمانی شیرین ترین قهرمانی تمام سی سال رزمی کار کردنم بود ک فراموشش نمیکنم،
با قهرمانی روحیه ام صدها برابر شد و دائم منتظر برگزاری مسابقات بودم، طی چهارسالی که ووشو کار کردم بیشتر از دهها مسابقات رو شرکت کردم که بلااستثنا همرو قهرمان شدم، و بدون حتی یک باخت تونستم نمایش بی نظیری از خودم بجابزارم
- ۲ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر
من حامد رحیمی پنجکی هستم،
سال شصت و هفت ، آذرماه، روز بیست و هفتم، ب دنیا اومدم، یادم میاد
شش سالم بود که از تلویزیون یه مسابقه ی تکواندو پخش شد، وقتی دیدم
دونفر باهم مبارزه میکنن و انعطاف بدنی دارن رفتم پیش بابام گفتم منم میخوام بم
مسابقه، گفت باید اولش بری باشگاه تمرین کنی بعد بری مسابقه، گفتم پس بریم باشگاه، فردای اونروز دم عصر رفتیم یه باشگاه پایین تر از محلمون، باشگاه فجر بهمن، تو باشگاه آموزش خیلی از رشتهای رزمی بود ،ما تایم تمرین ووشو رسیدیم و
همونو ثبت نام کردیم، یعنی اگر تایم تکواندو یا کاراته میرسیدیم اونارو ثبت نام میکردیم، از قبل رو رشته ی خاصی تمرکز و تحقیق نداشتیم، تمریناتمو شروع کردم، یکسال اول مبتدی حساب میشدم و فقط فکر تمرین بودم، بعداز یکی دوسال تمرین رفتم کلاس اول دبستانو مدرسه شروع شد،
تو مدرسه با دوتا از همکلاسیهام که همباشگاهی هم بودیم کل کل داشتیم، هرروز باهم گلاویز میشدیم تا نفس داشتیم کتک کاری میکردیم.
همین کل کلها باعث شدن تو باشگاه تمریناتمو جدیتر ادامه بدم تا قدرتم بیشتر بشه بتونجم جفتشون رو کتک بزنم(خنده)
- ۲ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر
عرض ادب و احترام
دوستان محترم تا امروز تمامی
پستهای این وبلاگ بشکل آزمایشی در صفحه قرار گرفته بودند،
لذا به عرضتان برسانم که از استارت مجدد انشالله
تشریح و تفصیل کلی و موشکافانه از تمامی رشته ها و سبک
های رزمی توسط حامدرحیمی پنجکی بشکل روزانه و مرتب
به سمع و نظر شما خواهد رسید باتشکر
حامد رحیمی پنجکی
- ۲ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر